وارد هفته ی 35 شدم (یعنی ماه نهم)
سلام دوستای گلم سلام به دخترم ایدا....نفس مامان و بابایی ...گلم معذرت که دیر به دیر اپ میکنم چرا که این 2 ماه اخر واقعا سنگین شدم و بی حوصله ....و از طرف دیگه استرسی که همش همرامه در مورد زایمان و چگونگیش ...خیلی ترس دارم که قراره چی سرم بیاد...همش فکرم مشغوله و اعصابم نا اروم...اصلا نمیتونم بخندم...نمیدونم چرا ..همش به اینکه بچه ام به سلامت بیاد بغلم فکر میکنم...میترسم خدایی ناکرده طوریمون بشه....خلاصه هزار و یک فکر بد و شوم میاد در نظرم که خیلی روند بارداریمو سخت کرده. زیاد نمیتونم کاری انجام بدم و زیاد نمیتونم راه برم ...خیلی زود کمرم بهش فشار میاد و درد میگیره. گلاب به روتون تکرار ادرارم که دیگه نگو امونمو ب...
نویسنده :
مامان سمانه
1:56